این در حالی بود که مقام دشمنان واقعی مشروطه را پاس داشتند. مثلاً برای محمدعلیشاه - بزرگترین دشمن مشروطه - حقوق تعیین شد؛ پسر غیربالغش به پادشاهی گماشته شد و لیاخوف فرمانده نظام بریگاد قزاق که سال قبل مجلس را به توپ بسته بود، مورد عفو قرار گرفت.
گویی تنها کسی که در این میان به وظیفه خود عمل نکرده، شیخ فضلالله نوری بود.
در آن حال، دشمنان برای محاکمه شیخ از فضای هیجانی و بیمنطق حاکم بر جامعه سود فراوان بردند. یپرمخان ارمنی معتقد بود اعدام شیخ باید زودتر صورت گیرد، زیرا احساسات مردم خیلی زود فرو میخوابد و اگر دیر شود، اجرای چنین حکم ننگینی امکانپذیر نخواهد بود. از این رو شیخ به سرعت محاکمه و اعدام شد.
چرا شیخ فضلالله به دار آویخته شد؟
شیخ فضلالله نوری را مردم از سالهای پیش خوب میشناختند. او که شاگرد میرزای شیرازی بود با مهاجرت میرزا به سامرا، همراه جمعی از علما و فضلا به سامرا رفت و در حدود سال ۱۳۰۰ هجری قمری بازگشت و در ردیف مجتهدان تراز اول تهران قرار گرفت. در جنبش تنباکو در کنار میرزای آشتیانی از ارکان اصلی نهضت در تهران بود و در نهضت عدالتخانه هم که بعداً به مشروطیت انجامید، از نخستین علمای تهران به شمار میرفت که در آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه(س) به همراه روحانیون بزرگی همچون آقانجفی اصفهانی و آخوند ملاقربان علی زنجانی، متحصن شد.
از همین روی وقتی او را متهم به استبداد و ضد مشروطهخواهی کردند، گفت: «... مکرر این مطلب را گفته، باز میگویم اساس این مجلس و مشروطیت من بودم و هستم... این مجلس برای امروزه ما خیلی لازم است. یقین است زمانی که دارای مجلس بودیم، وکلا از طرف تمام ملت باید در مجلس باشند؛ اما چه نوع وکیلی برای این مجلس لازم است؟ دارای چه صفاتی باید باشند؟... لااقل باید مسلمان و طریقه جعفری را دارا باشند؛ از خدا بترسند...».
جرم شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری مقابله با قوانین غربی و غیراسلامی بود. او میخواست قانون اسلامی بر جامعه ایران حاکم باشد. امام خمینی(ره) در این باره میفرمایند: «جرم شیخ فضلالله بیچاره چه بود؟ جرمش این بود که [میگفت] قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ این بود که احکام قصاص [را] غیرانسانی نمیدانست، انسانی میدانست».
شیخ در آخرین دقایق حیات خویش ماندگارترین جملات را از خود به یادگار نهاد: «خدایا! تو شاهد باش که من آنچه باید بگویم به این مردم گفتم... خدایا! تو خودت شاهد باش که در این دم آخر هم باز به این مردم میگویم که مؤسسین این اساس لامذهبین هستند که مردم را فریب دادند... این اساس، مخالف اسلام است... محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیامبر محمدبن عبدالله(ص)».
شیخ فضلالله نوری در مقابل انحراف مشروطه ایستاد و گفت: «مشروطهای که از دیگ پلوی سفارت انگلستان بیرون بیاید به درد ما نمیخورد».
شهید شیخ فضلالله نوری بر این عقیده بود که اگر مقصود تقویت اسلام است، انگلیس حامی آن نمیشود و اگر مقصودشان، عمل به قرآن باشد، پناه به کفر نمیبرند و آنها را یاور و معین و محل اسرار خود قرار نمیدهند.
از همین روی مدعیان انقلاب مشروطه از وی هراس داشتند و میترسیدند که پته وابستگیشان را روی آب بیندازد. مشروطهخواهان به نام آزادی بزرگترین خفقان را بر جامعه تحمیل کردند. مطبوعات آنها نسبت به اسلام و پیامبر(ص) و روحانیت هتاکی را به اوج رساند و علمای مشروطهطلب نیز با مدارا و تساهل از آن عبور کردند. آنها انتقادهای شیخ فضلالله را برنمیتافتند و با تبلیغات ناجوانمردانه، مطبوعات و سخنرانیها، شیخ را سخت در تنگنا قرار دادند.
بازخوانی زحمات شیخ فضلالله
نهضت تنباکو یکی از اصیلترین و مردمیترین حرکتهای اجتماعی و سیاسی ایران در دوران استبداد است. در زمانی که اروپا پس از رنسانس پلههای ترقی را می پیمود، برای بهرهگیری از امکانات و منابع کشورهای جهان سوم از راههای مختلف سعی در تسلط بر آنها داشت. از جمله این فعالیتها گرفتن امتیاز انحصاری دخانیات توسط کمپانی انگلیسی است که غیر از زیانهای جبرانناپذیر اقتصادی، استقلال سیاسی ایران را نیز نقض میکرد. شیخ فضلالله نوری به عنوان یکی از چهرههای پیشتاز و مجتهدان پایتخت، نفوذ اجتماعی و بصیرت سیاسی مذهبی خویش را در پیشبرد هر چه بیشتر این جنبش به کار گرفت. شیخ در نهضت تنباکو شرکت فعال داشت و علاوه بر اینکه به عنوان رابط بین تهران و سامرا، مرکز تشیع در آن دوره عمل میکرد و میرزای شیرازی را از اخبار و اوضاع ایران آگاه میکرد، به آگاه کردن جامعه و حمایت از میرزای آشتیانی نیز میپرداخت و هنگامی که شاه تصمیم به تبعید میرزای آشتیانی گرفت، او نخستین عالمی بود که در حمایت از میرزای آشتیانی به منزل او رفت و از این زمان به عنوان شخصیت دوم نهضت تنباکو در تهران شناخته شد.
وقتی نایبالسطنه قصد جعلی نشان دادن فتوای میرزای شیرازی را داشت، شیخ فضلالله در جواب سؤال او که پرسید: «این تلگراف نزد کی و در کجا بوده؟» گفت: «نزد من و از سامرا برای من فرستاده شده است».
شیخ فضلالله در نگاه دیگران
رهبر معظم انقلاب
واقعاً به شیخ فضلالله خیلی ظلم شده است. اوایل انقلاب، یک وقت من در نماز جمعه راجع به مشروطیت و مرحوم شیخ فضلالله صحبت کردم؛ بعد یکی از دوستان نزدیک ما به من اعتراض کرد! من دیدم حتی در محافل روحانی و نزدیک به خود ما هم همین تفکرات وجود دارد که چرا از شیخ فضلالله صحبت میشود؛ شیخ فضلالله مخالف مشروطه بود! در حالی که او بلاشک مخالف مشروطه نبود؛ خودش در حقیقت جزو مؤسسین و مؤثرین مشروطه بود.
خود او هم در همان لوایحی که نوشته و منتشر کرده، بارها و بارها بر این معنا تأکید میکند و می گوید: من مخالف مشروطه هستم؟ من جزو مؤسسینم. راست هم میگفت؛ بلاشک او جزو مؤسسین و فعالان مشروطه بود.
من دیدم این تفکرات در بعضی از دوستان نزدیک خود ما هم وجود دارد؛ حتی به من گفته شد که امام هم از شیخ فضلالله خوششان نمیآید! بعد من تفحص کردم، دیدم نخیر، کاملاً برعکس است؛ امام نسبت به مرحوم شیخ فضلالله خیلی تجلیل و احترام دارند و به خاطر همان تصلب و شجاعت و دینگرایی کاملش، بدون اغماض آن بزرگوار را تعظیم و تجلیل هم میکنند؛ که این در بیانات خود امام هم آمده است. (بیانات در دیدار محققان و دانشپژوهان تاریخ و اندیشه سیاسی حوزه و دانشگاه، ۱۱/ ۵/۸۳).
مرحوم آیتالله بهجت
«مرحوم شیخ فضلالله نوری میفرمود: مشروطه، مقدمه کشف حجاب است و کشف حجاب از لوازم مشروطیت است، همچنین مشروطه مقدمه جلوگیری و مبارزه با روحانیون است ولی طرفداران مشروطه میگفتند: آیا میشود مجلس شورا و مشروطه را که خود آخوندها تأسیس کردهاند، آخوندها را از بین ببرد؟! ولی چنان شد که مرحوم شیخ فضلالله نوری میفرمود؛ یعنی پس از مدتی دستور دادند نمایندگان مجلس حتی مرحوم بهبهانی باید عمامهها را از سرها بردارند». (در محضر بهجت، ج۲، ص ۲۶۱)«مرحوم شیخ فضلالله نوری که از مخالفان مشروطه بود، از پیش خبر میداد که کشف حجاب از لوازم مشروطه است. آن مرحوم میدید که مقررات مشروطه به ظاهر اسلامی است، ولی از مصادر لاابالی و بلکه بیدینی (سفارت انگلیس) سرچشمه میگیرد و تأیید میشود. بنابراین به مشروطهخواهان گفته بود: مرا میکشند، شما را هم میکشند. در نهایت نیز چنین شد، سیدعبدالله بهبهانی رحمهالله را که طرفدار مشروطه بود، بدتر از مرحوم شیخ فضلالله نوری از بین بردند و تیرباران کردند!». (در محضر بهجت، ج۲، ص۱۸۹)
جلال آل احمد
جلال در کتاب غربزدگی می گوید: اینکه پیشوای روحانی طرفدار «مشروطه»، در نهضت مشروطیت بالای دار رفت، خود نشانهای از عقبنشینی بود و من با دکتر تندرکیا موافقم که نوشت شیخ شهید نوری نه به عنوان مخالف «مشروطه» که خود در اوایل امر مدافعش بود، بلکه به عنوان مدافع «مشروعه» باید بالای دار برود. و من میافزایم و به عنوان مدافع کلیت تشیع اسلامی... به هر صورت از آن روز بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد.
شهید سیدمرتضی آوینی
قانون یا باید خود را «حافظ شریعت» بداند و یا خود، شریعتی دیگر خواهد شد. پس، رویکرد تاریخی ما به قانون در مشروطیت روی آوردن به شریعتی دیگر بود، بیآنکه خود بدانیم. شیخ فضلالله نوری به همین «نسبت» توجه یافته بود؛ چرا که «شرع» نیز در مقام احکام به مجموعهای از شرطها و حدود – یعنی قانون – مبدل میشود.
نظر شما